داستان کشف روستایی اروپایی در «آبیک»
اسکندر ابروها را بالا انداخت و گوشه چشم راست را با انگشت سبابه دست چپش خاراند. این، یعنی دارد به مطلب مهمی فکر میکند. سپاه، چشم به دهان پادشاه مقدونی دوخته بودند. جنگ تمام شده بود. اسکندر دهان باز کرد: «برمیگردیم. هرکه خسته است میتواند بماند!» سپاه خسته بود.
کد خبر: ۳۵۳۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶